سلام نازنینم گل نازم ، پسر خوشگلم. عزیز دلم این ماه اسفند مامان خونه بود. خیلی از کار خسته شده بودم. و خیلی بهم فشار میومد مامان اخه من که دیگه جوون نیستم. در ضمن دلم خیلی تو رو میخواد. ترجیح دادم که خونه بمونم و فعلا سرکار نرم. ولی مگه میشه دوباره یه کار دیگه بهم پیشنهاد شده که از بعد از تعطیلات عید برم. ولی خدا رو شکر این کار دیگه خیلی ساعتش کمه یعنی تا ساعت دو ، راهش هم به خونمون نزدیکه وگرنه نمی رفتم مامان. چند وقت پیش ازم سوال کردی چرا مادرجون فوت کرد ؟ گفتم خدا خواست گفتی یعنی چی گفتم خوب خدا خواست که دیگه زنده نباشه بره آسمون پیش خدا ؟ خلاصه هر چی گفتم یه چی گفتی آخرش گفتم مامان خوب پیر شد دیگه فوت کرد. گفتی تو هم پیر بشی میم...