رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

یک فرشته آسمونی، گل مامان و بابا

رهام و درس خوندن

ستاره آسمونی من جالا که مامان تو خونه است تصمیم گرفتم خودم بهت درس بدم. از اونجا شروع کردم که اعداد رو بتونی بنویسی ، چون همه رو هم به فارسی بلدی بخونی و هم انگلیسی. خلاصه یک رو که بلد بودی رفتیم سراغ دو ، هی میگم اول یه گردی کوچیک بعد یک خط مثل یک مگه تو می نویسی اینقدر مسخره بازی در میاری که نگو بعد سوال کردم گفتن برای سنش زوده. ولی خوب یک کتاب ریاضی پیش دبستان برات گرفتم روزها با اون سرگرمی می نویسی نقاشی میکشی و خوشت میاد و خیلی با دقت رنگ میکنی همش میگم رهامم مداد رو فشار نده دستت درد میگیره خسته میشی میگی میخوام پررنگ بشه. مامان دورت بگرده عشقم.  خودت میایی میگی مامان امروز ریاضی نخوندیم . و میری میاری ولو می کنی وسط...
30 ارديبهشت 1393

مسافرت شمال

سلام عشقم مامان به فدات نازنینم، شیرینم همه کس مامان به عشقت زنده ام دهم اردیبهشت تصمیم گرفتیم بریم شمال بیشه کلاه که تو خیلی دوست داری با ماشین مامانی رفتیم و دو شب موندیم . میگفتی چقدر خوبه . رهام گمونم اولین سفرت بود که متوجه بودی سفر یعنی چی ؟ اخه مامان ما کلا سالی یکی دوبار بیشتر سفر نمیریم. بهرحال خیلی بهت خوش گذشت. دمپایی پات کردم و دستت رو گرفتم رفتیم کنار ساحل گفتم شاید کمی آب بازی دوست داشته باشی ولی برعکس بچه های دیگه کلی اه اه کردی که چرا پاهام ماسه ای شده و بعد که با هزار بدبختی راضیت کردم بریم پامونو بزاریم توی آب دریا تا یه خورده موج اومد سمتت و خیس شدی گریه ات در اومد و منم نخواستم اذیتت کنم. با هم دی...
30 ارديبهشت 1393

خانه تکانی

سلام نازنینم گل نازم ، پسر خوشگلم. عزیز دلم این ماه اسفند مامان خونه بود. خیلی از کار خسته شده بودم. و خیلی بهم فشار میومد مامان اخه من که دیگه جوون نیستم. در ضمن دلم خیلی تو رو میخواد. ترجیح دادم که خونه بمونم و فعلا سرکار نرم. ولی مگه میشه دوباره یه کار دیگه بهم پیشنهاد شده که از بعد از تعطیلات عید برم. ولی خدا رو شکر این کار دیگه خیلی ساعتش کمه یعنی تا ساعت دو ، راهش هم به خونمون نزدیکه وگرنه نمی رفتم مامان. چند وقت پیش ازم سوال کردی چرا مادرجون فوت کرد ؟ گفتم خدا خواست گفتی یعنی چی گفتم خوب خدا خواست که دیگه زنده نباشه بره آسمون پیش خدا ؟ خلاصه هر چی گفتم یه چی گفتی آخرش گفتم مامان خوب پیر شد دیگه فوت کرد. گفتی تو هم پیر بشی میم...
30 ارديبهشت 1393
1